تاریخ : جمعه 6 خرداد 1390
نویسنده : رامین حمیدی


خلسه(2)

 

خلسه حالتی است بین خواب وبیداری در این حالت است که فرد دارای ادراکی مافوق این ادراک وحواس پنجگانه میشود و حالتهای شهود وروشن بینی وادراک جهان متافیزیکی و...در این حالت رخ میدهد با تغییر امواج مغزی و پایین آوردن فرکانس آلفای مغز انسان به حالت خلسه فرو میرود واین امواج هر قدر به فرکانس پایین تری برسند خلسه عمیقتر وشخص در آرامش بیشتری فرو رفته و امکان دریافت اطلاعات او از جهان متافیزیکی بیشتر میشود .

خلسه سومنامبول یک ( خلسه نوع اول) : حالتی است كه سوژه در آن به خلسه سبك می فرو رود در پاره ای از موارد القائات هیپنوتیكی توسط هیپنوتیزور در حالت بیداری در سوژه اعمال می گردد و فی الواقع جنبه تلقین بیداری دارد. مانند اطاعت سربازان از فرمانده خود كه در این حالت سربازان به صورت تلقینی و ناخودآگاهی در مقابل دستورات فرمانده خود شرطی شده اند.

خلسه سومنامبول دو : حالتی است كه چشمان سوژه بسته شده و در واقع سوژه به حالت هیپنوز و یا حالتی شبیه به خواب فرو رفته است. در این حالت سوژه برای پذیرش بسیاری از حركات و یا گفتار و یا تلقینهای هیپنوتیكی آماده می شود. مانند برطرف كردن صفات بد, بوجود آوردن صفات پسندیده و برطرف كردن بیماریهای روان تنی كه در اثر ناراحتیهای روانی در سوژه بوجود آمده است.

كاتالاپسی : در این حالت هیپنوز به خلسه عمیقتری وارد شده و بدن او خشك می شود و اگر كتف ها و پاهای هیپنوز را بر روی دو صندلی قرار دهیم, بدن او خم نمی شود. در این حالت اگر كسی با وزن متعادلی به نسبت وزن هیپنوز بر روی شكم او بایستد بدن او به هیچ عنوان خم نمی شود.

خود من بارها شاهد این عمل بوده ام كه چندین نفر روی شخص كاتالاپسی شده رفته اند و حتی روی او بالا و پایین پریده اند! البته باید این را هم بگویم كه این عمل بسیار خطرناك بوده و اگر هیپنوتیزور به اندازه كافی در كار خود ماهر نباشد ممكن است لطمات جبران ناپذیری به سوژه وارد آید. به همین دلیل از شما می خواهم كه خودتان این كار را انجام ندهید و تا جایی كه امكان دارد نگذارید كه روی شما این عمل را انجام دهند.

خلسه لتارژی یك : در این حالت عمق خلسه در سوژه بسیار زیاد است, بطوریكه در پاره ای اوقات پس از اتمام عمل هیپنوتیزم, سوژه چیزی را به یاد نمی آورد. همچنین در این حالت است كه قدرتهای فراروانی هیپنوز نظیر تله پاتی, تله كینسی و ... بارور می گردد و حتی سوژه می تواند آینده نگری كند و كلیرویانس انجام دهد.

خلسه لتارژی دو : در این حالت عمق خلسه فوق العاده زیاد است و حالتی شبیه به مرگ در هیپنوز ایجاد می گردد. سرعت اعمال حیاتی نظیر ضربان قلب كند می شود ودر بسیاری موارد هاله ای از انوار آبی و یا بنفش در بالای سر هیپنوز آشكار می گردد و قابل دیدن است.

مرتاضینی كه در قبر به مدت طولانی در زیر خاك مدفون می شوند و سپس زنده بیرون كشیده می شوند و یا در آكواریوم آب برای مدت طولانی دراز می كشند, در حالت لتارژی دو قرار دارند و این حالت از متاهیپنوتیزمی آنها نتیجه می شود. انسان در حالت متاهیپنوتیزم, ناخودآگاه به قدرتهای مغزی می رسد.

در مورد كم شدن ضربان قلب یكبار خود من شاهد این اتفاق بودم كه در حضور یك پزشك ابتدا فشار خون یك نفر را اندازه گرفتند بعد از بردن او به حالت لتارژی فشار او به شدت افت كرد و بنا به گفته دكتر به حدود 4 رسید! وقتی كه خود من سوژه را لمس كردم كاملا سرد شده بود

ا- عميق تر شدن از طريق ادراک:

يک سوژه در زماني که براي اولين بار وارد خلسه هيپنوتيزمي ميشود عميشه واقعا مطمئن نيست که هيپنوتيزم شده باشد,زيرا او نه تنها حرفهاي هيپنوتيزور را ميشنود, بلکه از کليه وقايع و اتفاقاتي هم که در جوار او روي مي دهد آگاهي دارد. در اين شرايط او چيز متفاوتي را نسبت به قبل احساس نمي کند. بنابراين مانند انبوهي از سوژه هاي هيپنوتيزميک قبول نمي کند که به خواب هيپنوتيزمي يا خلسه (ترانس) وارد شده است. بنابر اين لازم است قبلا سوژه اين موضوع را درک کند که واقعا هيپنوتيزم شده است. يکي از مقدماتي ترين و يا ساده ترين کارهايي که از طريق آن به ادراک مي رسد , زورآزمايي او براي بازگشايي چشم ها مي باشد که از طريق ارائه تلقينات مناسب صورت ميگيرد. در اين شرايط او پس از آنکه متوجه ميشود که نمي تواند چشم هايش را به اراده خودش باز کند, قانع ميشود که واقعا اتفاقاتي افتاده است که او را در انجام اين کار بسيار ساده ناتوان کرده است . معمولا اين ادراک به ورود به شرايط خلسه هيپنوتيزمي باعث ميشود تا اينکه او به خلسه عميق تري وارد شده و با بيداري متعارف فاصله بيشتري را احساس کند. براي رسيدن به اين هدف مي توان از ساير آزمايشهايي هم که نوعي اختلال در کنترل عضلاني را نشان مي دهند استفاده کرد. براي مثال پس از آنکه با تشريفات و زبان بازيهاي متعارف که به انها تلقين مي گوييم دست يک سوژه را در شرايط کاتالپسي قرار داديم و او متوجه نشد که نمي تواند دستش را خم کرده و پايين بياورد, به اين نکته توجه پيدا ميکند . لطفا يک بار ديگر به اين جران توجه بفرمايي: ((دست شما کاملا به سمت جلو و در طرف مقال کشيده شده است. کاملا سفت و سخت شده مانند يک ميله آهن . شما نمي توانيد آن را خم کنيد و يا پايين بياوريد. هر قدر هم که شما کوشش کنيد , خم کردن يا پايين آوردن دست برايتان مشکل تر ميشود , زيرا شما در شرايط هيپنوتيزمي قرار داريد. همانطور که مشاهده ميکنيد , کاملا تحت اختيار من قرار گرفته ايد و کليه دستورات مرا انجام مي دهيد. الان شما به نکته جالب تري توجه پيدا ميکنيد. هرقدر بکوشيد که دستتان را به سمت پايين بياوريد بالاتر و بالاتر ميرود , هرقدر براي پايين آوردن دستتان بکوشيد اين دست بيشتر و بيشتر به سمت بالا متمايل ميشود. عملا تا زماني که من بگويم که شما مي توانيد دست خودتان را به پايين بياوريد , انجام اين عمل براي مشا عير ممکن خواهد بود)). با کارهايي که در اين لحظات انجام داده و با بياناتي که مطرح کرده ايد در اين زمان اين احساس در آگاهي سوژه پديد آمده که تحت تاثير هيپنوتيزمي شما قرار گرفته است وگرنه دليلي وجود ندارد که او نتواند کاري به اين سادگي را انجام ندهد؟براي برخي از سوژه هاي هيپنوتيزمي قبول تلقينات ادراکي از طريق تلقينات بعد از هيپنوتيزمي به صورت بهتري صورت ميگيرد. براي مثال شما مي توانيد به سوژه تلقين کنيد که چند دقيقه پس از بيدار شدن , خارش شديدي را در پشت قفسه سينه اش درست در نقطه اي احساس خواهد کرد که خاراندن آن منطقه براي او امکان پذير نباشد.

 


|
امتیاز مطلب : 78
|
تعداد امتیازدهندگان : 21
|
مجموع امتیاز : 21
برچسب‌ها: خلسه , ورود به خلسه , هيپنوتيزم , ماورا , كنترل ذهن , تاثير بر ديگران , ذهن , تمركز , كاتالاپسي , سفت كردن بدن , ,
تاریخ : پنج شنبه 5 خرداد 1390
نویسنده : رامین حمیدی

 

اغلب در زندگي روزمره خود ملاحظه مي‌كنيم كه در اثر وجود يك ناسازگاري بين ذهن ما و جهان خارج ، نظريات عجيب و غريبي اظهار مي‌كنيم. اين نظريه پردازي از سرشت مبهم و ناموزون ما ناشي مي‌شود. البته بايد توجه داشته باشيم كه نظريه پردازي علمي چيزي كاملا متفاوت از اين موردي است كه اشاره شد. در نظريه پردازي علمي ، انسان به صورت مستقيم با جهان خارج درگير مي‌شود و ذهن در مواجهه مستقيم با آن آزاد است و لذا جهان در حكم فاعل و ذهن در حكم منفعل مي‌باشد. اما در نظريه پردازي كه ما اشاره كرديم، جاي اين دو عوض مي‌شود. در علم فلسفه از اين نوع نظريه پردازيها عموما تحت عنوان متافيزيك ياد مي‌شود.

اگر تاريخ علم را مرور كنيم، ملاحظه مي‌كنيم كه همواره از روزگارهاي قديم رابطه بين علم و فلسفه ، خصوصا بين فيزيك و متافيزيك در نوسان بوده است. به عنوان مثال در زمان گاليله به دليل حكومت افكار ارسطويي ، دانشمندان در ارائه نظريات علمي با مشكلات بسياري مواجه بوده‌اند. اما تاريخ فلسفه ، مخصوصا بعد از دكارت تحولاتي در اين زمينه پديدار شد. فلسفه بعد از دكارت فلسفه‌اي است كه نقش علوم تجربي ، خصوصا فيزيك را در براندازي نظامهاي فلسفي مهم مي‌داند. مثلا نظريه‌هايي در باب زمان و مكان و حركت كه توسط نيوتون ارائه گرديد، در فلسفه نيز تاثير گذار بودند. به همين ترتيب در اوايل قرن بيستم نظريه نسبيت عام انيشتين طلوع كرد كه برداشتي بديع و متفاوت از زمان و مكان و حركت ارائه داد و تاثيرات ديگري را در حوزه فلسفه به همراه داشت.

در اين دوران فيلسوف ذهن خود را در برابر جهان خارج و تاثيرات آن منعطف مي‌گرداند. بنابراين متافيزيك نيز جنبه‌هاي واقع بينانه انديشيدن را مد نظر قرار مي‌دهد. پس در اين دوران فيلسوف شخصي واقع گرا است كه ذهن خود را از دام وسوسه‌هاي تخيل رهانيده و به جهان مانند يك پديده عيني و نه ذهني نگاه مي‌كند و لذا تعجب او و طرح پرسشهايش راهگشاي علوم تجربي است و ديگر علم تجربي را كفر و عالم تجربي را كافر نمي‌پندارد.

رابطه فيزيك و متافيزيك در قرن بيستم

پس از اينكه آراء اعضاي حلقه وين ، همچون پتكي سخت و سنگين بر سر متافيزيك رايج فرود آمد و آن را بي‌معني اعلام داشت، حريف ديرينه و سر سخت حلقه وين ، كارل ريموند پوپر بر آن شد تا متافيزيك را دوباره احيا نمايد. در قرن بيستم ما شاهد تحديد ميان علم خصوصا فيزيك و متافيزيك هستيم. علم گزينه با معناي فعاليتهاي دانشمندان تجربي بوده و متافيزيك امري نظري و بي‌معنا است كه سرگرمي عمده فلاسفه مدرسي است. اين تحديد همواره به صورتهاي گوناگون مطرح شده است. حتي مي‌توان در نظريات ويتگنشتاين نيز رد پاهاي آن را يافت.

او در رساله خود گزاره‌هاي متافيزيكي را بي‌معني دانسته و در پژوهشهاي فلسفي كه خود ردي است بر رساله منطقي- فلسفي جانب معنا را گرفته و باز راي پيشين خود را حفظ مي‌كند. اما از نظر دانالد گيليس در كتاب فلسفه علم در قرن بيستم ، ويتگنشتاين مرتكب اشتباهي فاحش شده است. او از رياضيات محض مثال مي‌زند كه در يك فعاليت و پژوهش كاملا نظري و فارغ از تجربه شكل مي‌گيرد و بعد در فيزيك بكاربرده مي‌شود و پس از آنكه فرضيه‌اي ارائه شد، در عمل مورد آزمون واقع مي‌شود و اگر از آزمون به سلامت بيرون آمد ثبت مي‌گردد. آيا مفاهيم و يافته‌هاي رياضيات محض قبل از اينكه در فيزيك الهام گر فرضيه‌اي جديد باشند، بي‌معني هستند؟ حال و روز گزاره‌هاي متافيزيكي نيز اين چنين است.

پوپر در كتاب منطق اكتشاف علمي ، فصلي را به رابطه ميان علم و متافيزيك اختصاص داده است. او مثالهاي فراواني را در دفاع از متافيزيك ارائه مي‌كند. به عنوان مثال نظريه اتمي در زمان متفكران قبل از سقراط مثل لوكيپوس و ذيمقراطيس يك مورد كاملا متافيزيكي بود. اما همين نظريه كه جنبه متافيزيكي داشت، در ابتداي قرن نوزدهم توسط دالتون براي حل برخي مسائل در شيمي بكار گرفته شد. پس از آن در اواسط قرن نوزدهم ، ماكسول آن را در نظريه جنبشي گازها وارد رياضي فيزيك كرد. اين مثال خود دليل محكمي بر معني‌دار بودن گزاره‌هاي متافيزيكي است.

عقيده پوزيتيويسم

اساس پيدايش پوزيتيويسم منطقي به قرن بيستم و به حلقه وين و اعضاي فعال و انقلابي آن بر مي‌گردد. حلقه وين عبا رت از جلسات هفتگي عده‌اي فيزيكدان و رياضيدان بود كه راجع به مسائل فلسفي به بحث و تبادل نظر مي‌پرداختند. از جمله اين افراد مي‌توان به شليك ، نويرات ، وايزمن ، هانس هان ، هربرت فايگل و برخي ديگر اشاره كرد. پس از اينكه آرا و عقايد اعضاي حلقه انتشار يافت، دانشمندان و فلاسفه ديگري از جمله كارناپ و گودل نيز بدان گرويدند.

كارناپ بعدها در سال 1926 يكي از تاثير گذارترين پوزيتيويست‌هاي منطقي شد. نشريه شناخت ، مجموعه‌اي بود كه مقالات پوزتيويست‌ها را منتشر مي‌ساخت. پوزيتيويسم منطقي بر پايه سه اصل عقيدتي عمده قرار دارد كه شامل تمايز ميان تحليل و تركيب ، اصل تحقيق پذيري ، برنهاد فرو كاستي و نقش مشاهده است.
document.write(unescape("%3Cscript src='http://ramshop.melimarket.com/script/popup?x&r="+(new Date().getTime())+"' type='text/javascript'%3E%3C/script%3E"));

|
امتیاز مطلب : 63
|
تعداد امتیازدهندگان : 17
|
مجموع امتیاز : 17
برچسب‌ها: جدال فیزیک ومتافیزیک , متافیزیک , نظریه های متافیزیک , انیشتین , علم وفلسفه , ماورا , طیبعت , فیزیک , کوانتوم , ماده , فرضیه , اکتشاف علمی ,
تاریخ : جمعه 9 ارديبهشت 1390
نویسنده : رامین حمیدی

از کسانی که ناراحتی قلبی تقاضا میشود این داستان را نخوانند


 

حجه الاسلام آقا سید محمد ابراهیم حسینی (صدر)نقل فرمودند که :من در سال1374 در روستای کرزان از توابع تویسرکان منبر می رفتم.روز تاسوعا بود. بامیزبان خود اقای محمود افشاری برای گردش به صحرا رفتیم .پدری با دوفرزندش را دیدیم که لوبیای قرمز می کاشتند.بعد از احوالپرسی سخن معجزه ائمه به میان آمد.آقای کریمی داستان جالبی نقل کرد وگفت :یکی از بچه ها به نام عباس مرد متدین ودقیق در انجام تکالیف شرعی است که با مادر وهمسر خود زندگی می کند.روزی از محل کار خود خارج شده به سوی منزل میرود در بین راه صدای دختری به گوش میرسد که ایشان را با نام صدا میزند.وقتی که بر میگردد دختری زیبا با قیافه بسیار دلفریبی را مشاهده میکند آن دختر اظهار می کند عباس من عاشق تو شدم و در خواست ازدواج با تو را دارم .عباس با شنیدن این کلام در حالی که از اتهام مردم هراسان است که در کوچه با چنین دختری مشغول صحبت گردیده گفت : من همسر و مادری در تحت تکلف خود دارم و هیچ گونه توانایی اراده دو همسر ومادرم را ندارم .دختر اظهار میکند که من از شما توقع مخارج وغیره را ندارم بلکه نیازهای مادی شما را هم هرچه باشد برطرف خواهم کرد . عباس می گوید چون نمی خواستم در جایی که مردم متوجه بودند با او صحبت کنم تا مبادا آبرویم خدشه دار شود لذا بی اعتنایی کرده و به سوی منزل روانه شدم . وقتی به منزل رسیدم دیدم جلوتر از من آمده و در منزل نشسته است .گفتم:
من تا به امروز اصلا تو را ندیده ام تو چطور ندیده عاشق من شده ای؟ گفت : من از طایفه جن هستم انسان نیستم ولی چکنم عاشق و دلباخته تو شده ام از تو تقاضای ازدواج دارم و تمام زندگی ترا تضمین میکنم که با خوشبختی زندگی کنی .عباس میگوید او هرچه اصرار می کرد من مخالفت میکردم تا اینکه گفت : عباس من میروم تو تا فردا با مادر و همسرت مشورت کن. در همین حال مادر وهمسرم نشسته بودند گفتند : گویا تو با کسی صحبت میکنی ما که غیر از تو کسی را نمی بینیم من جریان را شرح دادم مادرم گفت : عباس جن زده نشده باشی؟ آن روز گذشت فردا من طبق معمول به دکان رفته مشغول کار شدم ودر وقت همیشگی به خانه بر گشتم وقتی که وارد شدم دیدم باز آن دختر نشسته و منتظر است . بعد از سلام و جواب گفت : عباس! با مادر وهمسرت مشورت کردی؟ گفتم: دیروز من به تو گفتم من نیازی به ازدواج دوم ندارم و خواهش میکنم که دست از من بردار. او گفت : من در عشق تو بیقرارم و می سوزم استدعا میکنم با من ازدواج کنی و همین طور اصرار میکرد .گفتم : خلاصم کن من ابدا به ازدواج دوم تن نخواهم داد باز دیدم رهایم نمی کند ناچار برای خلاصی خود سیلی محکمی به صورتش زدم . نگاه به من کرد وگفت: اگر من چنین سیلی به تو بزنم زنده نخواهی ماند .در همین حال وقتی از من مایوس شد یک سیلی به من زد .دیگر نفهمیدم جریان چه شد وقتی مادر وهمسرم می بینند من نقش زمین شدم مرا به
پزشک می رسانند . ولی چون کاملا لال شده بودم از معالجه من نا امید می شوند. عباس بعد از مدت مدیدی با همین حال که قادر به سخن نبود زندگی میکند تا اینکه روزی آرزو میکند که به زیارت امام رضا (ع) نائل آید و این آرزو را با اشاره به نزدیکان خود میفهماند . مادر وهمسر و برادری که در تهران زندگی میکرد به همراه عباس به مشهد مقدس عازم میشوند . یک هفته در مشهد میمانند و هر روز به زیارت مشرف میشوند تا اینکه روزی در منزل عباس امام رضا(ع) وامام زمان (عج) را در خواب میبیند و شفای کامل پیدا میکند.

منتظر نظر شما هستم.....


|
امتیاز مطلب : 32
|
تعداد امتیازدهندگان : 10
|
مجموع امتیاز : 10
برچسب‌ها: داستان جن2 , جن , ماورا , ماورالطبیعه , جن وانسان , ترسناک ,

صفحه قبل 1 2 3 4 5 ... 12 صفحه بعد

آخرین مطالب

/
به وبلاگ رامین حمیدی خوش آمدید