تاریخ : یک شنبه 18 دی 1390
نویسنده : رامین حمیدی

    صور هشتگانه حروف جُمل که با نام اولین صورت (ابجد) معروف است. ترتیب حروف (صامت: بی‌صدا) در این نسق همان ترتیب عبری – آرامی است و این امر مؤید آن است که عرب، الفبای خود را از آنان (به وساطت نبطیان) اقتباس کرده‌است.

حروف اَبجَد شیوه‌ای برای مرتب‌سازی حروف زبان عربی است که بر پایه الفبای اولیه خط فنیقی مرتب شده‌اند. گاهی از این شیوه در شماره‌گذاری موارد یا صفحات به کار می‌رود.

حروف ابجد به این شرحند: «الف، ب، ج، د، ه، و، ز، ح، ط، ی، ک، ل، م، ن، س، ع، ف، ص، ق، ر، ش، ت، ث، خ، ذ، ض، ظ، غ». و اعداد ۱ تا ۱۰۰۰ به بیست و هشت حرف تقسیم شده‌است.

برای آسانی ازبر کردن ترتیب این حروف، هر چندتا حرف پیاپی به شکل واژه در آمده و تلفظ می‌شوند. این واژه‌ها عبارت‌اند از: «اَبْجَدْ - هَوََّزْ - حُطّی - کَلَمَنْ - سَعْفَصْ - قَرَشَتْ - ثَخَِّذْ - ضَظِغْ» از الفبای ابجد برای متناظر کردن اعداد و واژه‌ها نیز استفاده می‌شود. به این ترتیب که برای هر حرف واژه‌ای که بخواهند به عدد تبدیلش کنند، عدد متناظر را از جدول زیر برمی‌دارند و اعداد به دست‌آمده را جمع می‌زنند. برای نمونه در این روش، واژهٔ «علی» برابر با «۱۱۰» می‌شود همچنین «یاعلی» برابر با ۱۲۱ می‌باشد.

        همزه (أ) و الف (ا) هر یک را به عدد ۱ حساب می‌کنند و حروفاتی که به واسطه تشدید مکرر است، یک حرف محاسبه می‌شوند؛ مثلاً کلمه فَعّال را ۱۸۱ می‌گیرند؛ چون ف ۸۰، ع ۷۰، ا ۱ و ل ۳۰ است. استثنائاً لام مشدد کلمه الله را دو حرف حساب می‌کنند. بنا بر این اللّه ۶۶ می‌شود؛ چون ا ۱، ل ۳۰، ل ۳۰ و ه ۵ است. به همین جهت اللّه را در کتابت با تشدید نمی‌نویسند؛ چون لام مکرر است و تشدید ندارد. حساب کلماتی همچون اله و رحمن صورت مکتوب است؛ نه ملفوظ (الاه و رحمان). از این رو اله عدد ۳۶ خواهد بود و رحمن ۲۹۸.

برخی افراد برای این شماره‌ها ویژگیهای فراطبیعی قائلند.

کاربردهای حروف ابجد:

الف)صفحه‌های مقدمهٔ بعضی از کتاب‌ها را با این عددها شماره گذاری می‌کنند.

ب)تاریخ وقایع مهم را با ترکیب حروف ابجد به صورت یک کلمه یا یک عبارت یا یک جملهٔ معنی دار یا شعر در می‌آورند که به خاطر سپردن آن کلمه یا عبارت یا آن جمله یا شعر، تاریخ مزبور را حساب می‌کنند.

ج)در موسیقی پس ازاسلام، در ثبت اصوات و دساتین از حروف ابجد استفاده شده‌است. برای نمونه نغمه‌های (دستگاه شور) با حروف ابجد عبارت بوده‌اند از: «یح یه یب ی ح ه ج ا» و فاصله‌ها و ابعاد آن‌ها: «ط ط ج‍ ج‍ ط ج‍ ج» که در موسیقی امروز به ترتیب نت‌های سل، لاکرن، سی بمل، دو، رکرن، می‌بمل، فا و سل را تشکیل می‌دهند.

د)گاهی در نوشتن، برای جدا کردن مطالب مختلف از یکدیگر، آنها را با حروف ابجد مشخص می‌کنند. مثلاً در همین‌جا برای جدا کردن کاربردهای حروف ابجد، آنها را با حروف الف، ب، ج و … مشخص کردیم.

حروف ابجد کبیر:

الف     ب     ج     د     ه‍     و     ز     ح     ط     ی     ک     ل     م     ن     س     ع     ف     ص     ق     ر     ش     ت     ث     خ     ذ     ض     ظ     غ
۱     ۲     ۳     ۴     ۵     ۶     ۷     ۸     ۹     ۱۰     ۲۰     ۳۰     ۴۰     ۵۰     ۶۰     ۷۰     ۸۰     ۹۰     ۱۰۰     ۲۰۰     ۳۰۰     ۴۰۰     ۵۰۰     ۶۰۰     ۷۰۰     ۸۰۰     ۹۰۰     ۱۰۰۰

حروف ابجد صغیر:
الف     ب     ج     د     ه‍     و     ز     ح     ط     ی     ک     ل     م     ن     س     ع     ف     ص     ق     ر     ش     ت     ث     خ     ذ     ض     ظ     غ
۱     ۲     ۳     ۴     ۵     ۶     ۷     ۸     ۹     ۱۰     ۸     ۶     ۴     ۲     ساقط     ۱۰     ۸     ۶     ۴     ۸     ساقط     ۴     ۸     ساقط     ۴     ۸     ساقط     ۴

کپی شده از ویکی پدیا


|
امتیاز مطلب : 151
|
تعداد امتیازدهندگان : 41
|
مجموع امتیاز : 41
برچسب‌ها: حروف ابجد , ابجد , کلمات عربی , حروف اسرارآمیز , هیپنوتیزم , ارواح , احضار ارواح , جن , داستان جن , رام ولف , رامین حمیدی ,
تاریخ : جمعه 23 ارديبهشت 1390
نویسنده : رامین حمیدی

اثبات روح

 

وجود روح به اشكال مختلف و توسط دانشمندان متعدد اثبات شده است، و ديگر جاي هيچ‌گونه ترديد و ابهامي در اين زمينه نمانده است. با وجود اين هنوز برخي افراد نا آگاه در اين مورد مبتلا به ناباوري هستند، لذا در اين بحث به نظرات چند تن از بزرگان در باب اثبات وجود روح توجه مي‌نماييم.
حضرت امام خميني- كه خداوند ما را با او محشور گرداند- ضمن بيان محجوب بودن يك طرف از يك شئي از طرف ديگر آن، و آگاه بودن انسان و حيوان از همه‌ي اطراف خود، چنين نتيجه مي‌گيرند: « پس در حيوان و انسان چيز ديگري هست كه فوق ماده است و از عالم ماده جداست و با مردن نمي‌ميرد و باقي است. » اين امام بزرگوار، انسان مجرد از اين عالم طبيعت را يك حقيقت مي‌دانند و از اين امر براي اثبات وجود بُعد ماورايي انسان بهره مي‌گيرند. ايشان همچنين در جاي ديگر فرموده‌اند: « انسان اگر به همين حدّ طبيعت بود و بيشتر از اين چيزي نبود، ديگر احتياج به اين‌كه يك چيزي از عالم غيب براي انسان فرستاده بشود، تا انسان را تربيت بكند (نداشت)،... لكن چون انسان مجرد از اين عالم طبيعت (و) يك حقيقتي است، همين خود خصوصياتي كه در انسان هست، دال بر اين است كه يك ماورايي از براي اين طبيعت هست، چون انسان يك ماورايي دارد و به حسب براهيني كه در فلسفه ثابت است، ماوراي اين طبيعت در انسان هست و انسان داراي يك عقل بالامكان مجرد و بعد هم مجرد تام خواهد شد
حضرت آيت‌العظمي ناصر مكارم شيرازي كه از علماء آگاه به مسايل روز و علوم متافيزيك است در كتاب « ارتباط با ارواح » مي‌نويسند: « به عقيدة ما يادآوري يك نكته لازم است كه نه ما و نه هيچ‌كس ديگر نمي‌خواهيم و نمي‌توانيم وجود روح را انكار نماييم، زيرا دلائل فلسفي و حسي و تجربي كه براي اثبات وجود روح اقامه شده، بيش از آن است كه بتوان همه را ناديده گرفت
…»
جناب ابن سينا- فيلسوف مسلمان – نيز در بحث نفس از كتاب شفا چنين مي‌نگارد

: « ما اجسامي را مي‌بينيم كه تغذيه و توليد مثل و حركت و اراده دارند و اين امور براي اين اجسام، از جهت جسم بودنشان نيست، پس بايد در ذات اين اجسام، مبادي غير از جسميّت آن‌ها براي اين كارها باشد تا اين كارها از آن صادر شود، مبادي آن‌چه مبداء صدور كارهايي است كه پيوسته بر يك نهج واقع نمي‌شود و از روي اراده است آن را نفس(روح) مي‌ناميم. »
دكتر رئوف عبيد در مقدمه كتاب خود مي‌نويسد كه « باور داشتن روح، باوري كهن به قدمت انسان است، از جمله باورها، اعتقاد به جاودان بودن روح و اعتقاد به ثواب و عقاب است
وجود اشباحی که نسبت به برقراری ارتباط پاسخ نشان نمی دهند ، باعث شده است که دانشمندان به این نتیجه برسند که آنها مدارک روحی ضبط شده ای از یک حادثه هستند .

« هارولد اوون » شاعر معروف انگلیسی دو هفته پیش از پایان جنگ جهانی اول کشته شد . برادر وی ویلفرد ، که در لحظه مرگ وی سوار بر کشتی و در حال سفر بود ، توضیح می دهد که ناظر ظاهر شدن او بوده است . ویلفرد می نویسد : « ...او حرف نمی زد و تنها به آرامترین شیوه ای که خاص وی بود ، لبخند بر لب داشت... من به شدت احساس خستگی می کردم . دراز کشیدم و بی درنگ به خوابی عمیق فرو رفتم . چنان بود که گویی بی هوش شده ام . زمانی که بیدار شدم با اطمینان کامل دانستم که هارولد مرده استبعدها مشخص شد که هارولد در دقایق مرگ ، بر برادرش ظاهر شده است .

مشاهده اشباح بحرانی ، شایع ترین مورد از موارد مشاهده اشباح هستند . بسیاری از افراد سوگوار ، ادعا کرده اند وقتی بستگانشان در لحظه احتضار قرار داشته اند ، شبح آنها را دیده اند . به این ترتیب ، گونه ای از اشباح بحرانی ، روح یا روانی است که در فاصله 12 ساعت از مرگ یک انسان ظاهر می شود . این فاصله زمانی ، ممکن است قبل یا بعد از وقوع مرگ باشد .

نکته جالب آنکه همه ارواح ، مربوط به انسانهای مرده نیستند . در برخی موارد ، ارواح مربوط به انسانهای زنده ای بوده اند که از فرسنگها دورتر بر آشنایان و بستگان خود آشکار شده اند . اعتقاد بر این است که ظهور این گونه اشباح ، در واقع نوعی تقاضای کمک در شرایط مواجهه با خطر و رنج است که به صورت پیامی روانی ارسال می شود و در اغلب مواقع خود فرد درگیر ، از این مطلب که در حال ارسال چنین پیامی است ، آگاهی ندارد . گاهی این گونه پیامها به صورت سخنانی ارسال می شوند که از فواصل دور قابل شنیدن هستند . برای مثال ، طی دو جنگ جهانی تعداد گزارشهای مربوط به مشاهده ارواح بحرانی در هر ماه سر به 250 تا 400 مورد می زد .


در برخی موارد ، ارواح عزیزانی که دچار فشار روانی ناگهانی یا بحرانهای شدید می شدند ، کیلومتر ها دورتر از محل واقعی حضور آنان مشاهده می شد . پیکر این افراد اغلب به صورت مجروح آشکار می شد . به گونه ای که شخص مشاهده کننده ، استنباط می کرد که روح عزیز کشته شده خود را دیده است . در واقع ، آنان بعدها کشف می کردند که شخص مورد نظر آسیب ندیده ، بلکه در لحظه ظهور شبح در وضعیت بحرانی قرار داشته است و این وضعیت ، قویا احتمال دچار شدن به جراحات جسمی را مطرح می کرده است .

همچنین این امکان وجود دارد که شخص در دوردست بتواند خطری را که برای یکی از دوستان در شرف وقوع است ، دریابد و او را به وسیله شبح بحرانی از این مطلب آگاه سازد . یکی از مثالهای مستند متعددی که در این باره وجود دارد ، مربوط به زنی به نام « هلن کرون » است . او شبح یکی از دوستان خود را مشاهده کرد که به او هشدار می داد به سراغ کودکش برود و نگاهی به او بیندازد . هلن بی درنگ این کار را کرد و با تعجب دریافت که بچه ، کشویی پر از کاردهای تیز را باز کرده است .

یک نمونه تاریخی دیگر از موارد مشاهده اشباح بحرانی ، مربوط به مرگ « ناپلئون بناپارت » است . او در سال 1821 میلادی ، به هنگام تبعید در جزیره سنت هلن ، در میانه اقیانوس اطلس در گذشت . در روز فوت ناپلئون ، مادر او در منزل خود مرد غریبه ای را مشاهده کرد که چهره خود را پوشانده بود . مرد غریبه به مادام بناپارت گفت که « امپراطور از دنیا رفت » و سپس با عجله خانه را ترک کرد . مادام بناپارت سراسیمه از مستخدم خود سوال کرد که فرد ناشناس به هنگام خروج از کدام سمت رفت ، و مستخدم با تعجب پاسخ داد که هیچ کس از منزل بیرون نرفته است . خبر رسمی مرگ فرزند 10 روز بعد به مادام بناپارت رسید .

نویسنده:محمد تبریزی


|
امتیاز مطلب : 73
|
تعداد امتیازدهندگان : 22
|
مجموع امتیاز : 22
برچسب‌ها: اثبات روح , روح از نظر علما , تایید روح , وجود روح , ارواح , جن , علوم غریبه , درباره روح , قبض روح , ,
تاریخ : جمعه 9 ارديبهشت 1390
نویسنده : رامین حمیدی

داستان جن

در حدود 50-60 سال پيش در روستاي دور باش از توابع شهرستان تكاب ، پيرمردي بنام «ميرزا محرم» كه از عاشقان و تعزيه گزاران امام حسين (ع) بود زندگي مي كرد . او صداي بسيار زيبا و دلنشين داشت كه در سن 50 سالگي همسرش به رحمت خدا مي رود و تنها مي ماند .

 

ميرزا محرم كه عموي پدر بزرگ ما بود در خانه بابابزرگ ما زندگي مي كرد . او بعد از رحلت زنش ادعا مي كند كه زني از اجنه بنام حنانه عاشق او شده است ، اما هيچ كس حرف او را باور نمي كند تا اينكه حوادث عجيب و غريبي در روستا اتفاق مي افتد .

 

در يك شب زمستاني او به بالاي پشت بام مي رود تا برفها را پارو كند كه از پشت بام مي افتد و تمام استخوانهاي بدن او خرد مي شود . پدربزرگم به دنبال شكسته بند محل مي رود تا او را بالاي سر «ميرزا محرم» بياورد و دست و پاي شكسته او را ببند تا خوب شود ، اما ميرزا محرم او را از اين كار منع مي كند و مي گويد كه زنش «حنانه» او را طبابت و خوب خواهد كرد .

 

پدرم مي گويد : علت افتادنش را پرسيدم كه او گفت : حنانه معشوقه اي از جن دارد كه او را بسيار اذيت مي كند و از پشت بام او را پرت كرده است .

 

بعضي از شكسته بندهاي محل مي گويند كه «ميرزا محرم» قطعا خواهد مرد و او را راه نجاتي از اين شكسته هاي استخوان نيست .

 

مادربزرگ ما نقل مي كند : در عرض سه روز او خوب و سالم شد و از قبل بهتر مي توانست راه برود و دست و پايش را حركت دهد كه اين كار تعجب همگان را برانگيخت .

 

از قضا روزي ميرزا محرم گم مي شود كه همه اهلي روستا به دنبال او مي گردند و از هر كس او را پرس و جو مي كنند اما هيچ كس خبر دقيقي از او ندارد ، تا اينكه يكي از اهالي مي گويد : ميرزا محمد را ديده كه به طرف شهر اجنه مي رفته است ‌‌‍[[ توضيح : در روستاي دور باش كوهي بنام ايوب انصاري وججود دارد كه قسمت شرقي آن به شهر اجنه معروف است ]]  همه اهالي روستا يكپارچه به طرف كوه ايوب انصار رفته و او را جستجو مي كنند ، اما اثري از او نمي يابند و نا اميد به طرف خانه هايشان بر مي گردند و هر كس دنبال زندگي خود مي رود .

 

پدرم مي گويد : كه من براي يافتن ميرزا محرم به روستاهاي اطراف رفتم و او را جستجو كردم ، اما اثري از او نيافتم و نا اميدانه به روستا برگشتم تا اينكه بعد از 7 شبانه روز به طور اتفاقي او وارد منزل ما شد ، همه خانواده از ديدن او شوكه شديم و علت غيبتش را جويا شديم ؟

 

او كه ما را ناراحت ديد اين چنين گفت : مرا به طريق زنم حنانه به عروسي اجنه دعوت كردند تا در عروسيشان شركت كنم و برايشان آواز بخوانم .

 

پدرم مي گويد : ما حرف او را قبول نكرديم و دليل قانع كننده اي خواستيم كه او اين چنين گفت : اگر بگويم حرفم را باور خواهيد كرد ؟

 

در عروسي جنيان ديدم كه قوچ احمد را آوردند ( احمد يكي از دامداران محل بوده كه در آن زمان قوچ معروفي داشته است ) ذبح كردند و از آن غذا درست كردند . براي اثبات گفته هاي خودم يك دنده از دنده هاي قوچ را برداشتم ، آنها بعد از ذبح تمام اعضاء پوست و استخوان قوچ را جمع كردند تا قوچ را دوباره زنده كنند كه يكي از دنده ها را پيدا نكردند براي جايگزين كردن ان مجبور شدند درختي را بتراشند و دنده درست كنند و به جاي آن دنده بگذارند ، شما مي توانيد آن قوچ را با اذن صاحبش ذبح كنيد تا گفته هاي من اثبات شود . اما صاحب قوچ قبول نكرد و بعد از يك هفته قوچ مريض شد ، قصاب محل بعد از سر بريدن قوچ و كندن پوست آن حيوان گفته هاي ميرزا محرم را تاييد مي كند و تمام خانواده ي صاحب مال آن دنده را كه از درخت درست شده بود را ديده و باور كردند كه ميرزا محرم راست مي گويد .

 

مادربزرگم مي گويد : ميرزا محرم به من گفت : وقتي به عروسي اجانين رفتم ، ديدم كه لباس عروسي شما راآن عروس پوشيده بود كه لكه خوني را به آن زده ام تا ببينيد و حرف مرا باور كنيد .

 

او مي گويد : با اعضاء خانواده به طرف صندوقچه لباسهايم رفتم و ديدم كه قفل آن باز نشده است ، كليد را آوردم و قفل را باز كردم و لباس عروسي ام را كه مدتها بود نپوشيده بودم در آوردم ، لكه خوني قرمز رنگ و تازه روي آن بود كه يقين كرديم ميرزا محرم راست مي گويد .

 

اين كارا ادامه داشت تا اينكه يك روز براي كاري از خانه بيرون رفتم ، بعد از يك ساعت امدم ديدم كه جارو در وسط خانه روي گليم حركت مي كند و خانه را جارو  مي كند . اول خيلي ترسيدم، ولي چون ميرزا محرم خانه بود وارد خانه شدم و علت را از پرسيدم ؟ او گفت : نترس دختر زنم بود كه خانه را جارو مي زد .

 

مادربزرگم مي گويد : به حرفهاي ميرزا اهميت ندادم و دوباره به بيرون خانه برگشتم و بعد از نيم ساعت كه نهار شده بود جهت نهار دادن به او به خانه امدم و با كمال تعجب ديدم كه خانه تميز و مرتب شده بود . بعضي وقتها مي ديدم كه كه در خانه وسايل خود به خود جا به جا مي شوند و علت را نمي دانستم و از ميرزا مي پرسيدم مي گفت : فرزندانم هستند كه كار مي كنند ، اما من چيزي نمي ديدم .

 

ميرزا محمد يكي از عموزاده هاي او مي گويد : كه يك روز برحسب اتفاق ديدم كه ميرزا محمد در روي چمن ها بازي مي كند و اين ور و آن ور مي پرد ، نزديك او شدم و گفتم : تو چرا با اين كارها آبروي خانوادگي ما رو مي بري ؟

او گفت : من كه با شما كاري ندارم و فقط با پسرم دارم بازي مي كنم . من چون كسي به غير از او را نمي ديدم بر او تندي كردم و خواستم كه به خانه برگردم در اين هنگام در جاي خود ميخكوب شدم و احساس كردم كسي پالتوي مرا گرفته و مانع از حركت من مي شود تا اينكه ميرزا محرم گفت : پسرم او رها كن تا برود و من آسوده خاطر به طرف خانه رفتم و در همان شب به خانه او رفتم و از كرده خود معذرت خواستم .عمويم مي گويد : من يك شب بيدار بودم كه ديدم ميرزا محرم بلند شد و به طرف حياط رفت . با خودم گفتم : حتما به دستشويي مي رود ، اما به طور ناگهاني شروع به اذان گفتن كرد ما از كار او تعجب كرديم و بابرادرم بلند شديم و به سمت حياط دويديم تا مانع اذان گفتن او در نيمه شب بشويم . چون مي دانستيم او اگر اذان بگويد تمام اهالي بيدار مي شوند و اعتراض مي كنند .

 

برادرم گفت : چرا اذان مي گويي و نمي گذاري مردم بخوابند ؟

 

دراين موقع ميرزا محرم گفت : مگر شما مسلمان نيستيد ماه گرفته است ما با كمال تعجب ديديم كه ماه كاملا گرفته است ؟

 

او گفت : اگر زنم حنانه نمي گفت ، من هم مثل شما نمي دانستم.

 

پدرم نقل مي كند : در اواخر ما ميرزا محرم را كاملا قبول داشتيم و به حرفهايش اطمينان مي كرديم . يك روز پدرم به من گفت : ميرزا محرم را به حمام ببر . من هم اول صبح او را بيدار كردم و به حمام محل كه آن زمان عمومي بود ، بردم . بعد از در آوردن لباسهايمان وارد حمام شديم ، من او را داخل حوضچه آب گرم گذاشتم و خودم مشغول صحبت با يكي از همسايه ها درباره ي آبياري باغ شدم در اين هنگام ديدم كه يك نفر با دو بچه وارد حمام شدند ، اما چون هوا هنوز تاريك بود آنها را دقيق نگاه نكردم . سپس آنها مستقيماً به سمت ميرزا محرم رفتند من خيال كردم كه از اهالي روستا هستند ، بعد از چند دقيقه به طرف ميرزا محرم برگشتم و از آن مرد و بچه هايش پرسيدم ؟ ميرزا در جواب من گفت : من خانه خراب شدم زنم حنانه به هندوستان رفته و ديگر برنگشته است . آن مرد هم دايي بچه ها بود كه مي خواست بجه ها را تحويل من بدهد من نيز قبول نكردم و سرپرستي انها را به او سپردم كه برگشتند و رفتند . من از همسايه اي كه در حمام بود پرسيدم آيا اون مرد و بچه ها را ديده يا نه؟ او گفت : وارد شدن آنها را ديدم ولي رفتنشان را نه .

 

تمام كساني كه ميرزا محرم را در آن زمان ديده اند اين گفته ها را تاييد مي كنند و اكنون در آن روستا شهرت بسزايي دارد . ميرزا محرم در سن 80 سالگي به روستاي أسبيل إ رفت و در همان جا هم دار فاني را وداع گفت .

منتظر نظر شما هستم.....

 


|
امتیاز مطلب : 89
|
تعداد امتیازدهندگان : 28
|
مجموع امتیاز : 28
برچسب‌ها: داستان جن , جن , پیرمرد وجن , داستان ترسناک , ارواح , ماوراالطبیعه ,
تاریخ : چهار شنبه 31 فروردين 1390
نویسنده : رامین حمیدی

هتل کراون:

هتل کراون در ((دورست )) انگلستان ظاهرا توسط چند روح تسخیر شده است. اغلب فعالیت های منسوب به ارواح در بخشی از هتل روی می دهد که قبلا اصطبلی برای نگهداری اسب ها بوده است. برخی از کاکنان هتل شاهد بوده اند که درهای این بخش از ساختمان ختل به رغم قفل بودن , به صورت خود بخودی باز و بسته میشود. هراس آورتر از این اتفاق گزارش شاهدانی است که ادعا کرده اند صدای فریاد و شیون بچه را از داخل هتل شنیده اند. اهالی محل می گوند سال های دور زمین دار ثروتمندی دو کودک عقبمانده خود را در داخل استبلی زندانی کرد و بعدا نیز آنها را کشت . اصطبل مذکور بعدها به محلی برای برپایی کنسرت موسیقی در داخل هتل تبدیل شد. در دهه 1960 این محل کاملا خالی بود با این حال صدای نوختن پیانو به گوش میرسید . همچنین گفته میشود که صدای کسی یا چیزی ((شاید جسد) که دارند آن را بر روی زمین می کشند به گوش می رسد . برخی از افراد نیز مدعی شده اند که هر از چندگاه یک بخار مهتابی رنگ را در اطراف ساختمان هتل مشاهده میکنند که شبیه سر یک کودک است.

 

هتل رافلز:

هتل رافلز یکی از قدیمی ترین هتل ها در کشور سنگاپور است . این هتل در سال 1897 بر روی زمینی که قبلا در آن یک مدرسه شبانه روزی دختران ساخته شده بود, بنا شد. هتل رافلز در سال های میانی دهه 1980 بازسازی شد اما تا آن هنگام ده گزارش از سوی افراد مستقل ارایه شد که ادعا می کردند صدای یک دختر را که دارد یک شعر کودکستانی را می خواند از داخل این هتل شنیده اند. می گویند که این صدا متعلق به دختر بچه دانش آموزی است که سال ها قبل در این مدرسه شبانه روزی جان سپرد.

 

هتل صومعه((درای بورگ)

این هتل در ((سنت باس ولز)) اسکاتلند در حدود سال 1845 بنا شد. هنگامی که صومعه درای برگ در جنب این هتل همچنان دایر بود , یکی از راهبان صومعه سر و سری با یک بانوی جوان که در صومعه کار میکرد برقرار نمود . اسم این زن گریسل بیلی بود . رئیس راهبان ]نگامی که از این ماجرا باخبر شد دستور اعدام راهب را صادر کرد. از سوی دیگر هنگامی که گریسل خبر اعدام راهب را شنید خودش را در رودخانه غرق کرد. گفته میشود از آن هنگام به بعد روح گریسل بیلی در حال قدم زدن بر روی پل معلقی که بر فراز رودخانه جنبهتل واقع شده دیده میشود. می گویند این روح زمانی ظاهر میشود که یک تغییر و تحول در ساختمان هتل در جریان باشد.

 

برج لندن:

گفته میشود که بسیاری از ارواح آدم های سرشناس تاریخ ((برج لندن )) را تسخیر کرده اند , ارواح افرادی همچون هنری ششم , توماس بکت , آن بولین , لیدی جین گری و سر والتر رایلی.

همچنین ارواح پادشاه انگلستان ادوارد پنجم و برادرش پرنس ریچارد , که سال 1483 به هنگام کودکی شان در برج لندن به شکل مرموزانه ای به قتل رسیدند, در این برج دیده شده است . یک تسخیر خونین تر ارواح به کنتس سالیسبوری مربوط میشود. این زن سال 1541 به مجازات مرگ محکوم شد. چنین ادعا شده که ماجرای اعدام وی هر از چندگاه توسط گروی از اشباح در برج سبز (یکی از دو برج لند) اجرا میشود.

 

آن بولین :

آن بولین یکی از قربانیان هنری هشتم پادشاه انگلستان بود که به دستور این پادشاه که شوهرش نیز بود , سر از تنش جداشد. گفته میشود روح آن بولین در برم سفید برج لندن دیده شده است. شاهدان از موجود بدون سری سخن میویند که هاله ای از یک نور ترسناک اطرافش را احاطه کرده است. میگویند این موجود فاقد سر , روح آن بولین است. می گویند روح لیدی جین گری هم درست در روز های سالگرد اعدامش در داخل برج پدیدار میشود. یکی دیگر از ارواحی که برج لندن را تسخیر کرده , روح سر والتر رایلی است که برای 13 سال در سلولی واقع در همین برج زندانی بود و عاقبت نیز اعدام شد. بسیاری از شاهدان عینی خبر از دیگر انئاع فعالیت های مرتبط با ارواح در برج لندن داده اند. این فعالیت ها از جمله شامل موارد زیر است :صدای پای یک نگهبان نامرئی مشغول رژه رفتن است , فریاد های ترسناک و گریه های مهیب که از اتاق های شکنجه به گوش میرسد و دود و مه عجیب که در قالب اشباح در حال پرواز کردن در اطراف کنگره های برج هستند.

 

تئاتر سلطنتی :

تئاتر سلطنتی ((دراری لین )) واقع در قلب محله ((وست اند)) لندن , ظاهرا یکی از جن زده ترین ((تسخیر شده ترین)) مکان ها در جهان به شمار میرود. این تئاتر مهماندار تعدادی از ارواح هنرپیشگان معروف است. مشهورترین روح در تئاتر سلطنتی ((مرد رنگ پریده )) نام دارد که فقط در طی روز آن هم فقط در تالار نمایش ظاهر میشود. این روح لباس های رنگارنگ به تن می کند و چهره ای رنگ پریده دارد. احتمال داده میشود که روح مذکور متعلق به مردی باشد که حدود 200 سال پیش در این تئاتر به قتل رسید . اسکلت این مرد را در یک اتاق قفل شده در حالی یافتند که همچنان دشنه ای در درون سینه اش قرار داشت. بسیاری از بازیگران تئاتر ادعا کرده اند که این روح را در هنگام تمرین برای به روی صحنه بردن نمایش های خود دیده اند. روح مرد رنگ پریده روح مهربان و خوش یمنی است. می گویند آن دسته از نمایش هایی که این روح به هنگام روزهای تمرین بازیگران شان ظاهر شده , به فروش های بالای تجاری دست یافته اسند. یکی دیگر از ارواح تئاتر سلطنتی , روح دن لنو کمدین تئاتر است که در اتاق های رخت کن تئاتر , اتاقی که زمانی وی در آن سکونت داشت , ظاهر می شود.

به ادامه مطلب برويد...


|
امتیاز مطلب : 43
|
تعداد امتیازدهندگان : 11
|
مجموع امتیاز : 11
برچسب‌ها: هتلها ومحلهايي كه توسط ارواح به اشغال درآمده اند , هتل ارواح , كليساي ارواح , خانه جن زده , جن , ارواح , تسخير جن , احضار جن ,
تاریخ : چهار شنبه 24 فروردين 1390
نویسنده : رامین حمیدی


تعداد زيادي از دانش آموزان يک مدرسه هندي که مدرسه شان در حياط يک گورستان واقع شده از کابوس هاي شبانه رنج مي برند، در نتيجه از مسوولان مدرسه خواستند محل مدرسه را تغيير دهند.

 

رقيب انصاري 6 ساله مي گويد؛ «من از وقتي که مرده ها را به خواب مي بينم که تهديدم مي کنند به موقع به مدرسه بيايم، ديگر به مدرسه نمي روم.»

 

در اين هفته صدها کودک دبستاني به همراه والدين شان به نشانه اعتراض در مقابل دفتر مديريت مدارس منطقه جمع شدند و خواستار آن شدند که محل مدرسه تغيير کند.

 

حدود 200 کودک در اين مدرسه به صورت شيفتي درس مي خوانند. اين مدرسه به دليل عدم در اختيار داشتن زمين کافي براي راه اندازي مدرسه و همکاري نکردن مقامات در روستاي کوهاري در اين محل واقع شد.

 

برخي از اين والدين گفته اند خواب و سلامت فرزندان شان به دليل کابوس هايي که در مورد ارواح مي بينند مختل شده است.

 

يکي از والدين مي گويد؛ «آنها تمام روز با هم درس مي خوانند، بازي مي کنند و ناهارشان را در حالي مي خورند که روي سطح سيماني قبرها نشسته اند. اما حالا ارواح مي خواهند فرزندان ما را تسخير کنند و اين امر باعث بيماري کودکان شده است.

 

ما راهي جز فرستادن فرزندان مان به اين مدرسه نداريم زيرا نزديک ترين مدرسه جز اين دست کم 4 ساعت تا روستا فاصله دارد.»

 

در اين قبرستان بيش از 100 مقبره وجود دارد که تعدادي از آنها نيز تازه هستند و ظرف چند ماه گذشته کنده و پر شده اند.

 

مقامات استان پرجمعيت بيهار گفته اند درصددند محلي تازه براي مدرسه بيايند.

يکي از اعضاي شوراي اداره روستا در اين مورد گفت؛ «شايد درگذشتگان نيز از شلوغي حياط گورستان ناراضي باشند و ديگر هنگام آن رسيده که فکري براي اين موضوع بکنيم.»

منبع:edunews


|
امتیاز مطلب : 76
|
تعداد امتیازدهندگان : 24
|
مجموع امتیاز : 24
برچسب‌ها: مدرسه ارواح ! , ارواح ,
تاریخ : دو شنبه 9 اسفند 1389
نویسنده : رامین حمیدی
بشری که روی کره زمین زندگی می کند , باید معیارهای بخصوصی را جهت هر شیئی در نظر بگیرد , تا ماده ای را نسبت به ماده دیگر و یا مطلبی را نسبت به دیگری بسنجد و یا گرما و سرما را با هم مقایسه کند یا این که اختلاف زمان و فاصله دو محل را نسبت به یکدیگر با معیاری بسنجد و کلیه این سنجش ها در کره خاکی تنها به صورت قرار داد است و از نظر خلقت تمام آنها مربوط به افرادی می باشد که در کره زمین زندگی می کنند و بشر به نسبت شناخت و درک و علم خود توانسته آنها را برای خود درجه بندی کند و از آنها به گونه ای استفاده کند.

 

 

 

آنچه مسلم است در کائنات , کرات دیگری غیر از زمین نیز وجود دارند که در آنها گونه ای از نسل بشر کره خاکی زندگی می کنند و از نظر حرکات وضعی در حال گردش می باشند و یا به شکل ساکن قرار گرفته اند . مسلما چنین معیارها و گردشی که با حرکات و نسبت های زمین برابری داشته باشد , آنها ندارند چون محققا حرکات کرات و منظومه های دیگر , زمان کمتر و یا بیشتر را در بر خواهند داشتو یا افرادی که در آن کرات زندگی می کنند , این گونه تقسیم بندی ها را در زندگانی خود در نظر نگرفته اند . پس قرار دادهای زمان از نظر ما آدم های روی کره زمین ,برخی از آنها مربوط به گردش های زمین است که در گذشته افرادی از نسل یشر , معیارهای آن را تعیین کرده اند و این اوزان و درجه بندی ها , در آسمان لایتناهی که اگر با وسایل موجود به هر گوشه ای از آن سفر کنیم تا آخر عمر انتهایی از آن را نخواهیم دید , هیچگونه ارزش و معیاری نخواهد داشت.

 

 

 

 

درباره ابتدا و انتها و پایان عالم و کهکشان ها , تاکنون از ارواح سوالات بسیاری شده است , ولی هیچیک از آنان ابتدا یا پایانی را برای کهکشان تعیین نکرده اند , چون آنها هم از حقیقت بی خبرند , ولی درباره چگونگی زمان و مکان مرگ در کهکشان , از ارواح سوالات بسیاری شده که عده ای از آنان این مطلب را چنین اظهار داشته اند.

 

 

 

 

در جهانی که ما زندگی می کنیم , از زمان های قراردادی ای که بین افراد نسل بشر , در سطح کره زمین وجود دارند هیچگونه اثری نیست , و زمان را که ما در عوالم روحی از آن استفاده می کنیم , فقط بر عالم روحی حکمفرما است و با مشخصات زمان حیات مادی شما کاملا متفاوت است , زمان در جهان روحی به حالت خارجی و حقیقی است . یعنی ارواح زمان و مکان را با هم یکی کرده و در جهان های اثیری این دو بر یکدیگر سوارند , به این معنی که در هر زمانی که روحی بخواهد از نقطه ای به نقطه دیگر برود , با قدرت اراده و عقل و توسط امواج اثیر عالم فورا در همان محل خواهد بود و در این میان فاصله ای بین زمان و مکان وجود ندارد و این واقعیت های روحی کاملا خارج از درک بشر روی کره زمین است.

 

 

 

 

حقیقت این است که ما نمی توانیم به دلیل عدم درک و حقیقت بینی های روحی و قدرت های ناشناخته , گوشه ای از واقعیت های جهان روحی را بیان نماویم . چون علم محدود نسل بشر در کره زمین قابلیت درک برخی از حقایق جهان ارواح را نخواهند داشت. در عوالم روحی فاصله متریک وجود ندارد و فرضا ارواح می توانند فاصله بین کره مریخ تا زمین را کمتر از چند لحظه بپیمایند.

 

 

 

 

به دلیل عدم وجود زمان و مکان در عوالم روحی , ارواح می توانند رخدادهای حال و آینده را که مربوط به زندگی افراد می شوند , به سادگی درک کنند و شناخت و تشخیص آینده ای که از نظر خاکی در زمان حیات وی بسیار مشکل و پیچیده است , آگاهی یابند که این عمل به نام پیشگویی به وسیله برخی از مدیوم ها انجام می گیرد.

 

 

 

 

بشر از سه بعد طول وعرض و قطر آگاهی دارد , در صورتی که در جهان ارواح بهد های درگری نیز به این ابعاد شناخته شده , اضافه می شوند و با هم عمل می کنند که شکل جدیدی به آگاهی روحی خواند داد که با علم موجود بشر هیچگونه برابری نداشته و درک و تجسم آن نیز بسیار مشکل است , ولی پس از مرگ به شگفتی های جهان پس از مرگ آگاهی پیدا می کند.

 

 

 

 

هرچه ارواح به جهان های بالاتر روحی صعود کنند , ابعاد نیرومندتری نیز جزء قدرت آنان خواهد شد . در نتیجه درباره زمان و مکان می توان چنین گفت که , زمان و مکان اندازه ای ندارد و هیچگونه مرز و معیاری را بر ابدیت و فضای لایتناهی نمی توان قائل شد.

 

 


منبع : کتاب کلیات علوم روحی

http://www.arvah2.blogfa.com



|
امتیاز مطلب : 99
|
تعداد امتیازدهندگان : 30
|
مجموع امتیاز : 30
برچسب‌ها: زمان و مکان پس از مرگ , مرگ , ارواح ,

صفحه قبل 1 2 3 4 5 ... 12 صفحه بعد

آخرین مطالب

/
به وبلاگ رامین حمیدی خوش آمدید